صدایی که برای همیشه خاموش شد
"صدایی که برای همیشه خاموش شد"
باران می بارد همچون اشک ها در لحظه های تنهایی...
همچون فریاد های من از مرگ عشق...
باران می بارد بر سقف اتاقم تا که فرو ریزد...
و مرا در این لحظه های تنهایی آسوده سازد...
و دیگر هیچ فریادی به گوش نمی رسد که...
از مرگ عشق سخن بگویم...
و سما ای آدمیان...
باز هم به عشق نافرجام و فانی خود ادامه می دهید...
زیرا صدایی نیست که شما را آگاه کند...
ای آدمیان...
عشق مرده است...
چرا باور ندارید؟؟؟
نظرات شما عزیزان: